ما باید در فضای مجازی حمایت کنیم. فرقی نمیکند با چه گروهی طرف هستیم، مهم حمایت کردن است. ما باید صدا باشیم. حمایت از جوانانی که با هزار زحمت یک تئاتر را به روی صحنه میبرند هم وظیفهی ما است. ما باید در استوری اینستاگرام خود پوستر تئاتر آنها را بگذاریم و با فونت درشت و با هشتگ بنویسیم: از جوانان حمایت کنیم! تلاش ما نباید به این مرحله محدود شود، باید با تمام خانواده، دوستان و فامیل برای تماشای این تئاتر برویم. حتی اگر از کار آنها هم خوشمان نیامد، شب باید در استوری جدید آنها را منشن کنیم و با فونت درشت روی پوستر آنها، اینبار استثنائا میتوانیم از هشتگ استفاده نکنیم، بنویسیم: مرسی. واقعا لذت بردیم. ممکن است تئاتری که ما معرفی کردهایم، تماشاگر دیگری دوست نداشته باشد و حتی متنفر شود و پیغام دهد: خیلی. هستی. این چه تئاتری بود که پیشنهاد دادی؟ اما مهم نیست. ما حس خوب خودمان را حفظ میکنیم و در استوری بعدی با انتشار اسکرین شات این بیفرهنگ، درشت مینویسیم: مثل اینکه بعضیها نمیدانند حمایت از جوانان در تئاتر یعنی چی؟ و بعد هشتگ میکنیم: بیشعوری. هشتگ میکنیم: کتاب بخوانیم!
ما آدمهای لجبازی هستیم و اجازه نمیدهیم هیچ چیزی مانع کار خیر و پسندیدهی ما شود. حتی اگر اعتبار خودمان را از دست بدهیم و ایمان پیدا کنیم، خیلی از آثاری که جوانان میسازند، ارزش تماشا کردن ندارد. ما باید انبوهی از کارگردان اولیها و جوانان مستعد و باانگیزه را به جامعهی هنری کشور معرفی کنیم. مهم اولین تئاتر است، بعد از آن جوانان تماشاگران خود را پیدا خواهند کرد. مهم دلگرمی دادن و امیدوار کردن جوانان است. آنها با ساختن یک تئاتر خوب دیده میشوند و مثل عقاب بال پرواز پیدا میکنند. من روزی را میبینم که آنها بر فراز صخرهها و دشتها اوج میگیرند و فرود میآیند. اوج میگیرند و فرود میآیند در فراز و نشیب آسمان. پس هر زمان که صحبت از تئاتر و حمایت از جوانان شد، پیشقدم میشویم!
اگر قصد دارید برای خودتان یک وبلاگ راه اندازی کنید، مهمترین سوالی که باید با آن مواجه شوید این است که چه نامی را برای دامنه وبلاگتان انتخاب کنید. این را میدانید که نام دامنه وبلاگتان باید منحصر به فرد و خاص و در عین حال کوتاه و گویا باشد. میدانید که نام دامنه باید با موضوع و محتوای وبلاگ همخوانی داشته باشد. نظرتان در مورد نام خودتان چیست؟ آیا میتوانید از نام خودتان به عنوان دامنه وبلاگ استفاده کنید؟
مزایا
مسلما برای پاسخ به این سوال باید دید که هدفتان از راه اندازی یک وبلاگ چیست. اگر مثل من قصد دارید یک وبلاگ شخصی داشته باشید، بهترین راه حل همان استفاده از نام خودتان است. با این کار علاوه بر اینکه دیگر لازم نیست خیلی روی این مساله وقت و فکر به خرج دهید، بلکه میتوانید از این دامنه برای کمک به سلف برندینگ خودتان هم بهرهمند شوید. قطعا داشتن یک وبلاگ با دامنه هم نام با اسم خودتان تاثیر زیادی روی تبلیغ کاراکترتان دارد.
علاوه بر این، وقتی از نام خودتان برای دامنه وبلاگتان استفاده میکنید در واقع آینده موضوعات وبلاگتان را تضمین میکنید. هر زمان که بخواهید میتوانید در مورد هر چیزی که خواستید بنویسید و نگران این موضوع نباشید که نام دامنه با محتوای وبلاگ همخوانی ندارد. مثلا اگر در حال ترجمه یک کتاب هستید میتوانید در موردش در وبلاگتان هر چقدر که خواستید وبلاگنویسی کنید و در کنارش در مورد هر موضوع دیگری مثل خلاقیت و کارآفرینی هم بنویسید. این وبلاگ خودتان است و نام دامنهاش نیز همنام شماست پس محدودیتی در انتخاب موضوع نخواهید داشت.
اما اگر بخواهید نام دامنه را بر اساس موضوع وبلاگ انتخاب کنید، آنگاه مجبور خواهید شد که برای همیشه موضوعات محتوای وبلاگ را محدود به معنای همان نام دامنه کنید. مثلا وبلاگی مثل دیجیتاتو به خاطر نامش که دنیای دیجیتال و تکنولوژی را در ذهن تداعی میکند، هیچ وقت نمیتواند (و البته نباید) در مورد موضوعاتی مثل مد یا ورزش یا ت به تولید محتوا بپردازد.
بگذریم که یکی از مزایای دیگرش برخورداری از امکان استفاده از یک ایمیل کاملا شخصی است. شاید برای بسیاری از افراد این خیلی مهم نباشد، ولی به هر حال برای سلف برندینگ هم که شده داشتن یک ایمیل با دامنه خودتان میتواند به نفعتان تمام شود.
معایب
از سوی دیگر، اگر نام شما یک نام متداول باشد ممکن است متوجه شوید که دامنه همنام شما قبلا توسط فرد دیگری خریداری شده است. به جز این، اگر به دنبال جذب نویسنده هستید و دلتان نمیخواهد فقط خودتان تنها نویسنده وبلاگتان باشید، باید بدانید که کمک گرفتن از نویسندههای دیگر در بین وبلاگهایی که نام دامنهشان با نام صاحب وبلاگ یکسان است چندان معمول نیست؛ هر چند جذب نویسنده مهمان (و نه دائم) میتواند راه حل خوبی باشد.
در هر حال اگر تصمیم گرفتید از نام خودتان برای دامنه وبلاگتان استفاده کنید، بد نیست به این نکته هم توجه کنید که مشتری اول و آخرش خودتان خواهید بود. اگر هدفتان از راهاندازی وبلاگ این است که در نهایت یک روزی آن را بفروشید و پولی به جیب بزنید، بهتر است سراغ اسم خودتان برای نام دامنه نروید و دامنهای را انتخاب کنید که در آینده مشتری داشته باشد و خریدار بتواند از آن به نفع خودش استفاده کند.
یکی دو روز بود که فکر میکردم چه مطلبی رو توی وبلاگم بزارم که یکم نو و جدید باشه ؛ میدونید که آدم موقع شروع هر کاری وسواس و حساسیت خاصی پیدا میکنه و میخواد که همه چی رو به راه باشه ؛ خلاصه به این نتیجه رسیدم که بپردازم به یکی از مهمترین دغدغه هام ؛ بله ! مسئولیت اجتماعی !
در دوران نوجوانی بر خلاف الانم گمان میکردم پشت هر پدیده می بایست یک فلسفه ی پیچیده ای باشه و حالا بماند که داشتن این نگاه پیچیده به مسائل چه مشکلاتی رو برام به وجود آورد که در ادامه به یکی از اون ها می پردازم و صدالبته خداروشکر که در نهایت تاثیر مثبتی در رشد افکارم داشت .
اون روزها درگیر فلسفه ی وجودی انسان شده بودم ؛ همون بحث از کجا آمده ایم و آمدنمان بهر چه بود ! در نهایت تونستم با بی اهمیت دونستن از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت و تعریف " ما برای دیگران و دیگران برای ما " به عنوان چرایی بودنمون به بحران فکریم خاتمه بدم . اما مشکل جدیدی به وجود اومده بود ، دیگه نمی تونستم ثابت قدم در کاری پیش برم و همیشه این تصور رو داشتم که باید کار مهمتری انجام بدم ؛ باید تاثیر گذار باشم ؛ رویای تغییر دنیا رو داشتم اما چون امکانات ، شرایط و اطلاعات کافی برای انجام کاری رو در راستای این رویا نداشتم ، دوباره روز به روز آشفته تر شدم ؛ تا اینکه .
یکی دو سال پیش بود که در همایشی ( در زمینه آی تی ) که به تشویق یکی از دوستانم برای شرکت درش از تبریز به تهران رفتیم برای اولین بار با عبارت " مسئولیت اجتماعی " آشنا شدم ؛ عبارتی که تغییر مثبتی در زندگیم ایجاد کرد . تا اون لحظه گمان میکردم کمتر کسی سر این موضوع که کمک به نیازمندان و جامعه وظیفه ی انسانی ماست و نه کاری که به اصطلاح آپشن محسوب شه ، باهام موافق باشه ؛ اما ظاهرا اشتباه میکردم ، در بخشی از این همایش بنیانگذار استارت آپی که در زمینه نیاز شناسی اجتماعی و جذب سرمایه برای پاسخ به این نیازها بود سخنرانی کرد و به تعریف مسئولیت اجتماعی و اهمیتش پرداخت .
حرف هاش این تفکر رو در ذهن من کاشت که تغییر دنیا به دست یک نفر امکان پذیر نیست و نیاز به یک اراده و حرکت جمعی داره ؛ کارهایی که هر یک از ما باید در چارچوب توانایی ها ، تخصص و کار خود در قالب مسئولیت اجتماعی مان انجام بدیم و فراموش نکنیم که این وظیفه ی انسانی ماست .
موسیقی فولکلور مازندران با توجه به پیشنیهی تاریخی قوم ساکن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع از گستره و تنوع زیادی برخوردار است.
محدوده فرهنگ مازندران را میتوان از غرب تا رامسر و از شرق تا کردکوی دانست و به دو نیمهی شرقی و غربی تقسیم کرد. که با حفظ ویژگیهای مازنی خود به ترتیب متاثر از موسیقی گیلان و خراسان است. در مرکز از ساری تا نور موسیقی خالص مازندرانی را میشنویم.
بخش مهمی از موسیقیهای منطقه مازندران را موسیقی آوازی تشکیل میدهد. سازهای رایج منطقه نیز عبارتاند از: لَـلهوا، دسرکوتن، دایره، سرنا، کمانچه، غرنه و در شرق دوتار.
موسیقی آوازی به طور سنتی بهویژه در غرب و مرکز بدون ساز اجرا میشود؛ با این حال امکان همراهی لَـلهوا یا کمانچه نیز وجود دارد. آوازهای معروف مازندرانی عبارتاند از: امیری، کتولی، طالبا، نجما و حقانی. در غرب ولگهسری جای کتولی را میگیرد و در شرق هرایی اضافه میشود. موسیقی آوازی مازندران را میتوان به سه دستهی اصلی تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم کرد که هر یک از این بخشها با توجه به شرایط تاریخی، ی، اجتماعی و فرهنگی در هر دوره ویژگی خاصی دارد.
آوازهای مازندران
کتولی، کلهحال، طوری یا امیری، نجما و صنم از جمله آوازهای تغزلی این منطقه است که هریک وصف حال عاشق و معشوق و دلدادگی است که در بخشهایی از آن مسایل اجتماعی، فرهنگی، عرفانی و عشق بهائمهی اطهار دیده میشود. البته در بخشی از این موسیقی آوازی عشق به طبیعت، دام و زمین نیز وجود دارد و شیفتگی روستاییان به عناصر تعیینکنندهی زندگی کشاورزی و دامداری در گفتوگو (تکگویی) آنان با این عناصر تصویر میشود. کتول نام گاو اهلی و شیردهای است که بین روستاییان از اهمیت فراوانی دارد.
آواز امیری که در زمانهای قدیم طوری یا طبری نیز خوانده میشد به دلیل این که از اشعار امیر پازواری استفاده میکرد به این نام مرسوم شدهاست. این آواز از گوشهی عشاق دشتی آغاز میشود و در دستگاه شور فرود میکند.
موسیقی آیینی آوازی شامل نوروزخوانی، نواجش یا نوازش (موری) و چاووشخونی است.
دستهبندی موسیقی مازندران
موسیقیسازی مازندران به دو دستهی موسیقی چوپانی (ویژه لـلهوا) آهنگهای سرنا و نقاره تقسیم میشود.
فواصل موسیقی مازندران تا اندازه زیادی با فواصل موسیقی دستگاهی منطبق است. فضای مدال شور و دشتی فضا غالب بیشتر مقامهای موسیقی مازندران است. بعد از آن مدهای سهگاه و همایون نیز در این موسیقی دیده میشوند. اجرای مدها سهگاه و همایون در موسیقی مازندران بیشتر از موسیقی گیلان و تالش است. به عنوان مثال، تعداد سوراخهای للهوا مازندران در مقایسه با لله (نام این ساز در گیلان و تالش) یک سوراخ بیشتر دارد که برای اجرای مقامهای نزدیک به همایون استفاده میشود. الحان ساز للهوا مشحال، بورسری و زاری حال از موسیقی گودارهای مازندران است که همان گوسانهای یا خنیاگران زمان اشکانیان بودند. جوکیها که از مهاجران هندیتبار هستند نیز در سدههای اخیر بسیار به موسیقی روی آوردند و بخش مهمی از موسیقی مازندران به وسیلهی آنها حفظ شده است و از نقش آنها نمیتوان غافل شد.
بزرگان موسیقی مازندران
در مجموع موسیقی مازندرانی از موسیقیهای موفق و ریشهدار نواحی ایران است و رابطهی خوبی با مردمش دارد. اما به هرحال همانند دیگر مسائل فرهنگی و سنتی در معرض خطر نابودی قرار دارد. استادان زیادی در سالهای گذشته عمر خود را در راه حفظ این میراث گرانبها صرف کردند. نظام شکارچیان و عشقعلی شکارچی از نوازندگان بزرگ دوتار گذشته بودند؛ در حال حاضر محمدرضا اسحاقی از نوازندگان برجستهی این ساز در مازندران است. غدیر کتولی نیز از نوازندگان بزرگ کمانچه بود که بعد از او احمد محسنپور به شهرت فراوانی رسید و کارهای بزرگی برای موسیقی مازندران انجام داد. ابوالحسن خوشرو، نورمحمد طالبی و نورالله علیزاده از خوانندگان بزرگ موسیقی مازندران به شمار میروند.
برای آشنایی بیشتر با این موسیقی ریشهدار، میتوانید سراغ آلبومهای ماه تتی، شوار، زلف شه و آلبوم موسیقی مازندران اثر محمدرضا درویشی برخی از آلبومهای برجسته موسیقی مازندران بروید.
دمِ در دادسرا، نشسته بودم توی ماشین تا جای پارک پیدا شود. مامور کلانتری، پسر جوانی را با دستبند نگه داشته بود کنار ماشین پلیس. توی این سرما یک لا پیراهن تنش بود و داشت میلرزید. دختر جوانی با دماغ قرمز و چشمهای خیس، آمد شالگردنی انداخت دور گردن پسر و گونهاش را بوسید. سرباز تند شد. چیزی به پرخاش گفت و پسر جوان را هل داد داخل دادسرا. دختر همانجا نشست روی زمین و زد زیر گریه. از توی ماشین برایش یک بطری آب بردم. چند خانم کمک کردند تا بلند شود و بنشید روی صندلی. میانِ گریه و همهمهی زنها و سئوال و جوابها، گفت که تازه ازدواج کردهاند. هر دو شهرستانی. هر دو دانشجوی فوقلیسانس. سرایدار برجی در ولنجک. دیشب میزند به پارکینگ و ضبط چند ماشین را می. اینها رفته بودند خرید. همسایههای خشمگین افتادهاند سرشان که در را عمداً باز گذاشتهاید که همدستانتان بیایند داخل و دخل ماشینها را بیاورند. با کتک و فحش و فضاحت پسر را دادهاند تحویلِ کلانتری و دختر را ول کردهاند با چمدانهایش توی خیابان.
ماشین را پارک کردم. جلوی درِ شعبه، پسر را با دستبند نشانده بود روی صندلی. بازپرس را میشناختم. برایش گفتم ماجرا این بوده است و زنش را انداختهاند بیرون و شب را توی سرمای تهران، تا صبح روی پلههای برج سر کرده. گزارش کلانتری را خواند وگفت یها زیاد شده و نوع سرقت نشان میدهد کار همان قبلیهاست و این بندههای خدا هیچکارهاند. پسر را خواست داخل. اسمش مرتضی بود. تهلهجه شیرینِ یزدی داشت. دانشجوی ترم سوم علوم قرآنی. لاغر و تکیده و رنگپریده. توضیحاتش را نوشت و همانجا برایش قرار صادر کرد. آزادی با التزام به حضور با قول شرف. دستبندش را بازکردند که برود. مات و مبهوت مانده بود دم در.
دادگاهم که تمام شد آمدم سراغ ماشین. دیدم این یک تکه کاغذ را گذاشته زیر برفپاککن.
انا عندِ القلوبِ المُنکَسِره / ما نزد قلبهای شکستهایم.
شالگردنم را پیچیدم دور گردنم. بیرون، هوا صاف و سرد و آبی و آفتابی بود.
تمرینهای ذهنآگاهی سهل ممتنع هستند. در ظاهر آسان اما هنگامی که پای در میدان عمل میگذاریم سختی آن مشخص میشود. ما در محیطی زندگی میکنیم که مرتبا پیام میفرستند و مغز شرطی شده است. در واقع تمرین ذهنآگاهی در زیر بمباران اطلاعاتی براحتی امکان ندارد. علاوه بر این ذهن پرش دارد. دائم تهدیدهای مختلف را در نظر میگیرد تا ما را حفظ کند. سرکش و سرخود عمل میکند که نیازمند تربیت شدن است. با این شرایط، چطور باید به لحظه حال رفت؟
توصیفهای بالا ما را به این نتیجه میرساند که ذهنآگاهی مهارتی فردی است که هر فرد خودش باید تجربه کند و مسیر خودش را در میان افکار و احساساتش پیدا کند. هر کس قلق خودش را بهتر از همه بلد است و بتدریج ذهن، روح و بدن تربیت میشود تا از آن حالت خودمختاری و رشد طبیعی خارج شود و به آگاهی برسد.
۱- تمرین ذهنآگاهی تنفس یا تنفس آگاهانه
تمرین تنفس آگاهانه یکی از بهترین و سادهترین تمرینهای ذهنآگاهی است.
چند دقیقه برای تمرکز بر تنفستان بگذارید. این چند دقیقه را منحصرا برای خودتان کنار بگذارید. در این چند دقیقه گذشته یا آینده تغییر نمیکند. آرام، رها، آزاد، فارغ از گذشته و آینده به این فکر کنید که دم و بازدم پیاپی چه انرژی و حیاتی را به وجودتان میآورد. ریتم طبیعی آن را منظم کنید.
به ریههایتان فکر کنید. به پرههای بینی، به مجاری تنفسی. مسیری که هوا طی میکند تا وجود ما را تازه کند. نسبت به نفس کشیدنتان چه احساسی دارید؟ تا حالا اتفاق افتاده که همزمان به چند چیز فکر کنید و نتونید ذهنتون رو جمع کنید؟ اگر میخواهید تمرکزتون را بالا ببرید این کار خیلی ازم انرژی میگیره. این کار خستهام میکنه چون نمیتونم روی کارم تمرکز کنم.
۲- تمرین اسکن بدن
تمرین تمرکز حواس روی همه اجزای بدن ما را نسبت به خودمان هوشیار میکند و لحظات ذهنآگاهی را در طول شبانه روز افزایش میدهد. ارتباط ما را با لحظه حال و محیط پیرامونمان تقویت میکند.
۳- تمرین قدم زدن هوشیار
هنگام قدم زدن اتفاقات زیادی میافتد که با موبایل یا اتفاقات دیگری از دست ما میرود. قدم زدن معمولی حرکت کردن در فضاست که با قدم زدن آگاهانه فرق دارد. هنگامی که قدم میزنیم اصلا متوجه نیستیم که از پاهای خود استفاده میکنیم یا کجا قدم میگذاریم. هوش بالای ما (autopilot) همه چیز را برنامهریزی میکند تا ما بتوانیم از گزند حوادث طبیعی محفوظ بمانیم.
بیایید هنگام راه رفتن فقط به آنچه که در لحظه حال اتفاق میافتد فکر کنیم. به نسیمی که روی پوستمان میوزد، به اندام درونیمان که چطور فعالیت میکنند، به دستها که تعادلمان را حین راه رفتن حفظ میکنند.
قدم زدن آگاهانه ذهن را درگیر رویدادهای لحظه میکند. صدای پرندگان، میزان سردی یا گرمی هوا و همه جزئیات کوچکی که لحظه حال را میسازند و معنا میدهند.
اگر این قدم زدن در محیط طبیعی انجام شود تاثیر فوقالعاده بهتری میگذارد چرا که از سروصدای و ازدحام ماشین خبری نیست و مادر طبیعت ما را به آرامشی که نیاز داریم میرساند. پژوهشهای علمی میگویند آب تاثیر فضای سبز را افزایش میدهد.
۴- تمرین غذا خوردن هوشیار
در غذا خوردن آگاهانه ما بر رفتارهای بدن تمرکز میکنیم و از دیدن فیلم و سریال پرهیز میکنیم. باید به گونهای غذا خورد که گویی میخواهیم با غذا یکی بشویم و غذا قرار است بخشی از بدن ما شود.
طعم غذا به لطیفترین حالت ممکن چشیده میشود و حس ما به آن معلوم میشود. میزان نمک، زعفران یا هر افزدونی دیگری که برای لذت بیشتر است، اضافه میکنیم تا به آن طعم دلخواه برسیم.
بهتر است با غذاهای ساده شروع شود. آقای کاباتزین در تمرینهای کاهش استرس با چند دانه کشمش ذهنآگاهی را تمرین میکند. فکر میکنم نوشیدن آب هم تمرین خوبی باشد.
۵- یوگای ذهنآگاهانه
مشابه مراقبههای معمول، یوگای ذهنآگاهانه تمرکز را به لحظه حال میآورد. بدون هیچ تلاشی به ذهن و جسم خود فکر کنید. به محدودیتها و مرزهایمان فکر کنید. نیاز به هیچ ابزاری نیست؛ در هر لحظه و موقعیتی میشود این یوگا را تمرین کرد.
حالتهای تمرین: رسمی و غیررسمی
تمرینهای رسمی زمانهای کنار گذاشته و منظمی دارند. ولی ذهنآگاهی را در حالتهای غیرمعمول مثل دوش گرفتن یا مسواک زدن هم میشود تمرین کرد.
این چند تمرین ساده تاثیر خوبی در میزان هوشیاری و آگاهی از لحظه حال دارند. حالا که این چند تمرین ذهنآگاهی را گفتم، در مطلب بعدی در مورد تاثیر ذهنآگاهی بر بدن حرف میزنم.
تصور کنید کنسرت مفصلی با حضور اساتید کلهر، علیزاده، شجریان و دیگران در تالار وحدت تهران در حال برگزاری است و حدود ۷۰۰ نفر به عنوان بیننده و شنونده در تالار حضور دارند. این ۷۰۰ نفر تقریبا ۲۰۰ دستگاه اتومبیل با خود به محل برگزاری کنسرت آوردهاند و بعد از اتمام کنسرت قرار است با اتومبیلشان به منزل بازگردند. براساس تجربه و همچنین یک تصور ذهنی منطقی میتوان گفت این افراد بعد از کنسرت و در مسیر خانه رانندگی» خوبی خواهند داشت و رفتارهای معمول رانندگی در ایران را از خود نشان نخواهند داد.
موسیقیِ اجرا شده در آن کنسرت، فضای محیطی و همچنین تعاملات افراد حاضر در آن محیط (حتی اگر صرفا دیدن یکدیگر باشد) باعث میشود افراد حتی برای چند ساعتی رفتار متفاوتی از خود در جامعه نشان دهند. احتمال اینکه بد رانندگی کنند بسیار پایین میآید؛ احتمال اینکه با همدیگر بد صحبت کنند پایین میآید؛ حتی احتمالا نوع کلماتی که در صحبت کردن استفاده میکنند یا لحن صحبت کردن نیز حداقل برای چند ساعتی متعادلتر میشود.
حال که تقریبا متوجه منظور این مطلب شدید بگذارید مورد دیگری را تصور کنیم. در مثال اول، کنسرتی از موسیقی اصیل ایرانی با نوازندگی بزرگترین اساتید ایرانی را مثال زدیم. همین تغییر مثبت رفتار را بعد از کنسرتهای ارکسترال و موسیقی سمفونیک نیز میتوان دید. سوال: آیا بعد از اتمام یک کنسرت پاپ از افرادی که این روزها مطرح هستند، باز هم شاهد این نوع تغییر مثبت رفتار هستیم؟ آیا از فردی که از یک کنسرت پاپ خارج میشود انتظار داریم بهتر رانندگی کند؟ باز هم بهطور فرضی پاسخ داده میشود که خیر. چه فاکتوری تغییر کرد؟
پاسخ ما بهعنوان یک فرضیه این است:
موسیقی صحیح، موسیقیای که با فکر، با استفاده از اصول اساسی آهنگسازی و با دقت به تاثیر هر نت یا آکورد بر احساسات مخاطب ساخته شده باشد میتواند عمیقا بر شنونده تاثیر بگذارد و برای مدتی تمامی تنشهایی که روزمره بر تن و جان او نشسته را پاک کند و مخاطب را با آرامش به خانه بفرستد. در اینجا بیش از اینکه سبک موسیقی مد نظر باشد، دقت در آهنگسازی مدنظر است. هدف در آهنگسازی مدنظر است. البته در مورد سبک و سلیقه موسیقی در مطالب بعدی صحبت خواهد شد.
این موسیقی تاثیر اجتماعی دارد. این موسیقی رفتار اجتماعی را تغییر میدهد. این موسیقیست که میتواند نگاه انسان به زندگی را تغییر دهد و به انسان توان خوب زندگی کردن در کنار تمام مشکلات را بدهد.
واقعا و به دور از جملات کلیشهای پایان مطالب وبلاگی از شما میخواهم نظر خود را در مورد این فرضیه بگویید.
اینکه یه جمع دوستانه توی ماشین بشینن و سر اینکه چه موزیکی توی مسیر پخش بشه باهم جر و بحث کنن، حداقل برای من، یه موضوع کاملاً عادیه. اما واقعاً چرا موزیکی که یه نفر دیگه عاشقشه رو ما نمیتونیم حتی برای چند ثانیه تحمل کنیم؟
همهی ما قبول داریم که موسیقی، قاعده و قانونهای خاص خودش رو داره؛ قطعههایی که بزرگان موسیقی میسازن، بدون شک صدها برابر گوشنوازتر از کارهای ناواردانهی امروزیه. اما بیاین باهم رو راست باشیم، این روزها کدوم آدم عاقل و سالمی سمفونیهای بتهوون یا آثار شوپن رو گوش میده؟
پ.ن: یکی از دوستان توییتری به نام اشکان به خاطر جملهی بالا از من انتقاد کردن؛ اگه شما هم چنین دیدگاهی دارین، توجه داشته باشین که این نظر شخصی من نیست و گوشهای بیمار امروزی که به آقامون جنتلمنه و شیطونم و آتیش پارهها عادت کردن، چنین نظری دارن!
پس اینطور نیست که یه موسیقی رو با خطکش سانت کنیم و بعد تصمیم بگیریم که اون رو دوست داشته باشیم یا نه! پس دلیل اینکه ما بعضی موزیکها رو دوست داریم و بقیه رو نه چیه؟!
۱) مغز ما از الگوهای تکرار شونده لذت میبره
اکثر اوقات وقتی با موزیک جدیدی برای اولین بار مواجه میشیم، از اون لذت نمیبریم. وقتی ذهن ما ضربهای بعدی، ریتمهای بعدی و به طور کلی الگوی یه موسیقی رو پیشبینی میکنه، لذت میبره و ما فقط الگوهایی رو میتونیم پیشبینی کنیم که قبلا شنیده باشیمشون و یا حداقل با سبکشون آشنا باشیم. مغز ما اگه نتونه الگوی یه موسیقی رو پیشبینی کنه، خیلی زود از اون خسته میشه.
با این حساب، اگه موزیکی که یکی از دوستامون ۱۰۰ بار تا الان بهش گوش داده و عاشقشه رو ما برای اولین بار بشنویم و بگیم این چه مزخرفیه؟!» چندان غیر طبیعی نیست!
۲) پیوند بین موسیقی و خاطرات ناگسستنی است
انسان دو نوع حافظه داره؛ حافظه خودآگاه و حافظه ناخودآگاه. از لحاظ علمی ثابت شده که موسیقی میتونه با تحریک حافظه ناخودآگاه به آایمر غلبه کنه. یه فرد مبتلا به آایمر رو هر چقدر هم که سوال پیچ کنین، هیچ چیز از گذشته به یاد نمیاره؛ اما رسیدن صدای یه موزیک قدیمی به گوش این فرد کافیه تا حافظهی ناخودآگاهش تحریک بشه و مثلاً اولین روزی که عشقش رو دیده، با جزئیات کامل به یاد بیاره!
هر موسیقی با احساسات اون لحظهمون، افرادی که با اونها هستیم و یا بهشون فکر میکنیم و مکانی که در اون حضور داریم پیوند میخوره و این پیوند اونقدر محکمه که سالها بعد با شنیدن چند ثانیه از اون موسیقی، میتونیم تمام این احساسات، افراد و مکانها رو به یاد بیاریم.
لذت بردن مغز ما از موسیقیهایی که الگوشون برامون قابل پیشبینیه و گرهای که موسیقی با اون خاطرات ما رو بهم پیوند میزنه، باعث میشه اگه تمام آدمهای جهان رو هم دو به دو کنار هم بشونین و یه موسیقی یکسان براشون بذارین، دست دادن یه احساسِ دقیقاً مشترک بهشون غیرممکن بشه!
احساسی که ما از یک موسیقی میگیریم، بیشتر از اینکه به اون موسیقی و به اون لحظه بستگی داشته باشه، به گذشتهها و خاطراتی که داریم وابسته است!
اسپاتیفای (به انگلیسی: Spotify) یک سرویس اِستریم موسیقی، پادکست و ویدئو است که بهطور رسمی در ۷ اکتبر ۲۰۰۸ راهاندازی شد. اسپاتیفای توسط شرکت نوپای Spotify AB در استکهلم توسعه یافت. اسپاتیفای از حقوق مؤلفین آثار موسیقی بهصورت کامل محافظت میکند و با امکانات پیشرفته خود امکان شنیدهشده و معرفی هنرمندان را فراهم میآورد.
یعنی ویژگیهای اساسی رایگان هستند و در ازای آن سرویس همراه با تبلیغات خواهد بود. این درحالی است که ویژگیهای اضافی شامل کیفیت پخش بهتر و دانلودهای موسیقی آفلاین از طریق پرداخت اشتراک ماهانه/سالانه ارائه داده میشود.
اسپاتیفای برای بیشتر پلتفرمهای مُردن از جمله PC های ویندوزی، مکاواس و لینوکس و همچنین تلفنهای هوشمند و تبلتهای آیاواس و اندروید موجود است.
موسیقی میتواند از طریق پارامترهای مختلف مثل نام هنرمند، آلبوم، سبک، لیست پخش یا ناشر مرور یا جستجو شود.
کاربران میتوانند لیستهای پخش را ایجاد، ویرایش و به اشتراک بگذارند. همچنین آنها میتوانند قطعات را بر روی شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند و با دیگر کاربران لیست پخش بسازند.
شاید اولین روزهایی که با این سرویس آشنا شدم(برمیگردد یه 5 یا 6 سال قبل)، این سوال برای من نیز مطرح بود. اما رفته رفته متوجه شدم که تنها راه موجود برای لذت بردن طولانی مدت از موسیقی، همین اسپاتیفایِ سبزِ نازنین است. دلایلی را با هم بخوانیم:
از آنجایی که در کشور عزیزمان ایران، همواره سرویس های اینچنینی چه توسط داخل و چه توسط خارج از ایران، با محدودیتهایی مواجه هستند، من در اینجا چند مورد از مشکلاتی که برای استفاده از این سرویس عالی با آنها مواجه هستید را عنوان میکنم اما خوب میدانم که آنها دلایلی نیستند که شما را برای استفاده از سرویس اسپاتیفای منصرف کنند.
درباره این سایت